مقدمه:
از سال 1850معلوم شده است كه فلز تحت تنش تكراری با نوسانی،در تنشی به مراتب كمتر از تنش لازم برای شكست در اثر یك مرتبه اعمال بار ، خواهد شكست.شكستهایی كه در شرایط بارگذاری دینامیك رخ می دهند شكستهای خستگی نامیده میشوند. كه این نامگذاری احتمالا مبتنی بر این دلیل است كه به طور كلی مشاهده می شود شكستها فقط پس از یك دوره كار زیاد رخ می دهند.هیچگونه تغییر واضحی در ساختار فلزی كه به علت خستگی می شكند وجود نداردتا بتوان به عنوان مدركی برای شناخت دلایل شكست خستگی از آن استفاده كرد. با پیشرفت صنعت و افزایش تعداد وسایلی از قبیل خودرو ، هواپیما،كمپرسور،پمپ،توربین و غیره كه تحت بارگذاری تكراری و ارتعاشی هستند،خستگی بیشتر متداول شده و اكنون چنین برداشت می شود كه عامل حداقل 90درصد شكستهای ناشی از دلایل مكانیكی حین كار خستگی باشد.
تئوری شكست:

دلیل عمده خطرناك بودن شكست خستگی این است كه بدون آگاهی قبلی و قابل رویت بودن رخ می دهد.خستگی به صورت شكستی با ظاهر ترد ، بدون هیچگونه تغییر شكل نا خالص در شكست نتیجه میشود. معمولاسطح شكست در مقیاس ماكروسكوپی بر جهت تنش كششی اصلی عمود است.معمولا سطح شكست خستگی از ظاهر سطح شكست تشخیص داده میشود،كه از یك ناحیه هموار حاصل از عمل سایش با اشاعه ترك در مقطع و یك ناحیه ناهموار كه در هنگام عدم تحمل بار توسط مقطع ،در قطعه به صورت نرم شكسته شده است تشكیل می شود.غالبا پیشرفت شكست توسط یك دسته حلقه نشان داده می شود،كه از نقطه شروع شكست به طرف داخل پیشرفت می كند.